معرفی کتاب خشونت و جنسیت اثر عباس محمدی اصل

پدیدهی خشونت علیه زنان، در ابعادی گسترده و در جوامع مختلف رواج داشته و دارد. اگرچه ممکن است اینگونه به نظر برسد که خشونت علیه زنان فقط در مواردی مثل آزار جنسی یا تجاوز خلاصه میشود؛ باید گفت خشونت، ابعاد گستردهتری دارد که بیشتر زنان از آن آگاهی ندارند. از طرفی سکوت رسانهها و ترس از حمایتنشدن از سوی جامعه و حتی خانواده و نیاز به حمایت اقتصادی و…، باعث سکوت زنان قربانی خشونت در برابر این پدیده میشود؛ زیرا آن ها نمیدانند اگر با خشونت جنسی روبرو شوند، باید چه واکنشی نشان دهند. در صورتی که آموزش و آگاهی آنان در برابر این پدیده، نقشی اساسی در کاهش رواج آن خواهد داشت. از این رو پرداختن به چیستی خشونت و ابعاد و انواع مختلف آن ضروری به نطر می رسد.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، خشونت یعنی استفادهی عمدی شخص از نیرو یا توان جسمی علیه خود و دیگری یا گروه و جامعه که منجر به جراحت، مرگ، آسیب روانی، عدم پیشرفت و محرومیت شده یا احتمال وقوع این مسائل را فراهم میآورد. در این صورت خشونت خانوادگی از طرف مرد بر سایر اعضای خانواده اعمال میشود و معمولاً زن و فرزند به شکل واکنشی این خشونت را علیه شوهر یا پدر به کار میگیرند.[1]
بسیاری از زنان (در نقش همسر یا مادر) و دختران، در خانواده یا جامعه مورد خشونت جنسیتی واقع میشوند؛ در حالی که از آن بیاطلاعاند و اینگونه رفتار را ناشی از نقش خود در خانواده یا اجتماع میپندارند. یکی از علتهای این ناآگاهی، تعریف نقشهای زنان و مردان در فرهنگ و جامعه است.

در واقع، فرهنگ و جامعه نقش زنان و مردان را از پیش تعریف میکنند و از آن ها انتظار دارند طبق همان الگوها نقش خویش را بپذیرند. هرگونه سرکشی از این کلیشههای جنسیتی، با برخورد جامعه و دیگران همراه است. طبق این تعریف، مرد به عنوان عامل قدرت است و باید بر زن تسلط و کنترل داشته باشد؛
بنابراین، هرگاه این نقش دچار خدشه شد، او حق دارد از خشونت استفاده کند و نقش خود را به اثبات برساند. زن نیز باید تابع و فرمانبردار باشد و پیش از هر چیزی به نقش خود به عنوان همسر و مادر بپردازد و نه یک زن به عنوان موجودی مستقل و جدا از هر تعریف و نقشی. در حقیقت این کلیشههای جنسیتی از کودکی آموخته میشوند و در کودکان نهادینه میگردد. به این ترتیب، روز به روز بر شدت و قدرت مردان و تابعیت زنان افزوده میشود.
این مهم صرفا یکی از ابعاد خشونت است که به صورت پنهان رواج دارد و کاملاً هم طبیعی مینماید. حال اگر زنی بخواهد از این الگو تخطی کند، باید به پدیدههایی چون خشونت از طرف همسر (به شکلهای مختلف مانند خشونت جنسی در روابط زناشویی، خشونت فیزیکی، تهدید به طلاق، محدودیت مالی و…)، طرد از طرف جامعه و خویشاوندان تن بدهد.
از طرفی تا زمانی که احساس ناامنی مانع از گزارش موارد خشونت و اعمال آن در آمارهای رسمی شود؛ نمیتوان نسبت به این پدیده، رفتاری حمایتآمیز در پیش گرفت.[2] نویسندهی کتاب «جنسیت و خشونت»، ابعاد گوناگون این پدیده را در بخشهای مختلف کتاب بررسی کرده است: روانشناسی خشونت، جامعهشناسی خشونت، خشونت جنسی و زنان قربانی، خشونت جنسی در فضای مجازی، خشونت جنسی و حمایت قانونی، خشونت جنسی و فرهنگ و خشونت جنسی و ختنهی دختران و زنان، از جمله بخشهای این کتاب است.
محمدی در بخشی از کتاب می نویسد: ختنهی زنان با شوک بدنی، کاهش هوشیاری و مرگ ناگهانی همراه است… از لحاط روانی نیز این پدیده زنان را مضطرب میکند و به افسردگی میکشاند و تنشهای نامنظمی در آن ها رقم میزند… زنان ختنهشده مناعت طبع خود را از دست میدهند و از تحمل کمتری در زندگی خانوادگی برخوردار میشوند…”[3] اگر بروز خشونت جنسیتی، تصادفی به شمار آید یا نشانهای از نابرابری قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی قلمداد نگردد؛ حرکتی برای منع آن هم صورت نمیگیرد و بلکه باید منتظر افزایش خشونت هم بود.[4]
کتاب خشونت و جنسیت اثری از عباس محمدی اصل، بوسیله انتشارات گل آذین در 176 صفحه و به قیمت 10 هزار تومان منتشر شده است.
پانویس ها
[1]– جنسیت و خشونت؛ عباس محمدی اصل؛ تهران: گلآذین؛ 1387، ص 165
[2]– همان، ص 46
[3]– همان، صص 152 و 153
[4]– همان، ص 161
Save
Save
Save