زخمی بر چهره کارون
درباره جنگ ایران و عراق به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 (قسمت سوم)



در دو قسمت پیشین به دلایل و زمینه های وقوع جنگ ایران و عراق پرداختیم. در این قسمت روند جنگ هشت ساله ی ایران و عراق را مورد تحلیل و ارزیابی قرار خواهیم داد.
پیشرفت ایران در خاک عراق
در ماه ژوئیه سال 1982، رهبران ایران تصمیم به پیشروی در سرزمین عراق گرفتند. پیش از این تصمیم، بحثهای پرحرارتی بر سر عملیبودن حمله به عراق و مقابله با نیروهای فراوان عراقی،[1] در میان رهبران ایران در گرفت. ارتش عراق از سال 1980 تا آن زمان بیش از دو برابر افزایش یافته بود.[2]
رهبران نظامی و مذهبی ایران مانند نخستوزیر میرحسین موسوی و رئیسجمهور سید علی خامنهای، مخالف تهاجم به عراق بودند. استدلالشان از یک سو این بود که ارتش ایران فاقد توانایی لازم برای انجام چنین حملهای است و نگرانیشان از سوی دیگر بدین جهت بود که پیشروی به سرزمین عراق مستلزم فدیههای انسانی، مادی و سیاسی شایان توجه خواهد بود.
موافقین حمله – از قبیل برخی از ارکان ارتش منظم و بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران – بر این باور بودند که برای سرنگونی رژیم صدام حسین میبایست به حملهای عظیم دست زد. آن ها باور داشتند که ایران میتواند با تکیه بر تاکتیکهای انقلابی و جنگجویان مشتاقش به موفقیت دست یابد.
علاوه بر این، ایران در این حمله، منطقهای عمدتا شیعهنشین را هدف قرار میداد و انتظار میرفت این جمعیت شیعه علیه رژیم عراق و به حمایت از نیروهای ایرانی برخیزند. با این حال هر دو طرف، در یک مورد توافق داشتند: ایران میبایست عراق را به جرم تهاجم بیدلیلش گوشمالی میداد. رهبری در ایران برای ارسال پیامی بدون ابهام به همسایگان و جامعه جهانی، مبنی بر این که رژیم اسلامی مصمم به دفاع از کشور و مجازات متجاوزان بود، اتفاق نظر داشت.
در روز 13ام ژوئیه، اولین روز ماه رمضان، تصمیم حمله گرفته شد. ارتش ایران حملهای با عنوان رمضان را، با حدود 100،000 نفر، که 50،000 نفرشان به ارتش منظم تعلق داشتند، به سمت بصره آغاز نمود. پس از دو هفته مبارزه تنگاتنگ، نیروهای نظامی به وضوح در نفوذ به استحکامات عراقی شکست خوردند.
این شکست ناشی از شکستهای تاکتیکی در ایران و عدم وجود توپخانه، پشتیبانی هوایی و نیروهای منظم آموزشدیده بود. عوامل دیگر شامل تجهیزات برتر عراقیها و استفادهشان از سلاحهای شیمیایی میشد. علیرغم انتقادات فراوان از سوی رهبران نظامی، که پس از شکست در آخرین حمله، دائماً از دخالت سیاستمداران و رهبران مذهبی در امور نظامی ابراز نارضایتی میکردند، مقامات ایرانی اصرار بر آغاز دو حمله دیگر داشتند.[3]
این حملات نیز، درست مثل حمله ماه ژوئیه، حملاتی بودند گسترده در خط مقدم جبهه بوسیله ی سربازان پیادهنظام و به روش حملات موج انسانی، بدون پشتیبانی هوایی و توپخانه. واحدهای پاسداران و بسیج بدنه اصلی این نیروها را تشکیل میدادند و غالب داوطلبان آموزش کمی دیده بودند و در عین حال به طور نادرست تجهیز شده بودند و اغلب بسیار جوان یا بسیار پیر بودند.
به نظر میرسید حملات ایران تکرار حملات عراق به ایران در سپتامبر 1980 باشد. اکنون، استراتژی هر دو کشور برعکس شده بود. ایران مشغول انجام عملیاتهای فعال بود، در حالی که عراق به جنگ دفاعی کندآهنگی برای خسته کردن دشمن اکتفا میکرد.
هر دو طرف متوجه شدند دفاعِ از قلمرو خودشان بهتر از تسخیر قلمروی دیگری است، چراکه وقتی سربازان مجبور به دفاع از میهن خود نبودند، انگیزهای هم برای جنگ وجود نمیداشت. گفته میشود صدام حسین از اقلیت عرب خوزستان انتظار داشت از نیروهای عراقی حمایت کنند اما اعراب ایرانی نه تنها شورش نکردند بلکه پس از حمله عراق از استان کوچ کردند.[4]
در جبهه مخالف نیز، آیت الله خمینی امیدوار بود که عراقیها علیه صدام شورش کنند، اما این انتظار نیز غیرواقعی از آب در آمد. آیت الله خمینی در سخنانش بر این واقعیت تأکید کرد که ایران به منظور ایجاد یک جمهوری اسلامی در عراق به تلاشش برای جنگ بر علیه رژیم بعث و صدام حسین ادامه می دهد.
ایران از مخالفان رژیم عراق، مانند شورای عالی انقلاب اسلامی عراق با تسلط شیعیان، حمایت میکرد؛ این شورا در تهران مستقر شده و بوسیله ی محمدباقر الحکیم رهبری میشد. تفاسیر متعددی برای عدم شورش شیعیان عراق در سال 1982 مطرح شد.
بر اساس یکی از این تفسیرها برای شیعیان، هویت ملیِ عراقی و عربیشان دارای اهمیت بیشتری نسبت به فرقهگرایی مذهبی و هویت شیعی بود. این واقعیت که نیروهای زمینی عراق، که عمدتا متشکل بودند از شیعیان، با شهامت در برابر ایرانیانِ مهاجم جنگیدند، خود گواهی بر این تفسیر است. تفسیر دیگر این است که شیعیان در نتیجه سیاست تفرقهانگیز رژیم بعثی، از اتحاد و رهبری بیبهره بوده و آماده شورش علیه دولت عراق نبوند.
با وجود آمار بالای تلفات در طول آخرین عملیات، ایران همچنان به حملاتش ادامه داد. در سال 1983، عملیاتهای والفجر 1-4 ناموفق بود. در سال 1984، عراق تهدید کرد که اگر ایران دست به حملات جدید بزند، به شهرهایش حمله خواهد نمود. ایران، بدون توجه به این تهدیدها، حملات جدیدی ترتیب داد.
عراق نیز در مقابل، با موشکهای زمین به زمین به دزفول حمله کرده و بمباران هوائی سایر شهرها را نیز آغاز کرد. ایران نیز با حمله هوایی به بصره، مَندَلی[5] و دیگر شهرهای مرزی عراق به تلافی برخاست. این مرحله آغازین «جنگ شهرها» بود که طی آن غیرنظامیان بسیاری کشته شدند. با این حال ایران در ماه فوریه طی والفجر 5 و والفجر 6 و خیبر به حملات خود ادامه داد.
در 30 مارس 1984، پس از اتهامات وارده از جانب ایران به عراق مبنی بر استفاده از سلاحهای شیمیایی، رئیس شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرد که کارشناسان منصوب سازمان ملل متحد بر سر این موضوع که در جنگ از سلاحهای شیمیایی استفاده شده است، همعقیدهاند.
یک سال بعد، در تاریخ 25 آوریل 1985، شورای امنیت با صدور بیانیهای از این که در سال 1985 از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده شده است، اظهار انزجار کرد. در این بیانیه به نام عراق اشارهای نشده بود. میتوان گفت، جامعه جهانی در برابر استفاده عراق از سلاحهای کشتارجمعی علیه ایرانیها و همچنین کردهای عراقی، سکوت اختیار کرد. ظاهرا، ایالات متحده نقش مهمی در جلوگیری از محکومیت عراق بوسیله ی سازمان ملل متحد در این زمینه ایفا کرد.

کشیده شدن جنگ به خلیج فارس
تا سال 1983 جنگ بر روی زمین در جریان بود، اما در سال 1983، عراق جنگ را به خلیج فارس کشاند. عراق سعی داشت با نابود کردن تأسیسات نفتی ایران، اقتصاد ایران را تضعیف کرده و با مختل نمودن جریان صادرات نفت، زنگ خطری برای غرب ایجاد کند تا رهبری ایران را برای مذاکره تحت فشار قرار دهند.
در ماههای فوریه و مارس سال 1983، جنگنده های عراقی به تأسیسات دریایی ایران آسیب زدند و موجب نشت حدود 7،500 بشکه نفت در روز شدند که تهدیدی برای سواحل و منابع آبی بحرین، قطر و امارات متحده عربی نیز به وجود آورد. در پایان همان سال عراق به کشتیهای تجاری هشدار داد از قسمت شمالی خلیج فارس دوری نمایند و این منطقه را منطقهای جنگی اعلام کرد.
در ماه فوریه سال 1984، با اعلام خبر محاصره دریایی جزیره خارک بوسیله ی عراق، جنگ بیش از گذشته بالا گرفت. با هدف قرار دادن تجارت بین المللی، عراق امیدوار بود جامعه جهانی را بر آن دارد تا به ایران برای پایان دادن به جنگ فشار بیاورند.
در سپتامبر 1983، میانه فرانسه و ایالات متحده بر سر این مناقشات برهم خورد و منجر به تصمیم فرانسه مبنی بر دادن 5 هواپیمای سوپر اتاندارد مجهز به موشک هوا به زمین اگزوسه AM-39 به عراق شد. طبق اظهارات فرانسه، تصمیم گرفته شد که هواپیماهای جنگندهای به عراق تحویل داده شود که بتوانند به راحتی به تأسیسات نفتی ایران در خلیج فارس و خارک حمله کنند، به نحوی که ارتش عراق بتواند ایران را وادار به پذیرش مذاکره و توافق نماید.
با این حال، به نظر میرسد تمایل فرانسه بیشتر بر تقویت موقعیت نظامی عراق بود. بدهی عراق به فرانسه از زمان آغاز جنگ – در ازای خرید اسلحه – مقدار قابلتوجهی بود و فرانسه بیم این را داشت که اگر عراق در جنگ شکست میخورد، قادر به بازپرداخت بدهیاش نمیبود.
ایران تهدید کرد که اگر عراق از این سوپر اتانداردها در برابر ایران استفاده نماید، تنگه هرمز را خواهد بست. ایالات متحده ایران را از چنین حرکتی بر حذر داشته و اعلام کرد که تنگه را برای ترابری بینالمللی باز نگاه خواهد داشت و برای اثبات ادعایش، در تاریخ 13م اکتبر سه کشتی جنگی به اقیانوس هند ارسال کرد.
در ماه مارس سال 1984، عراق برای اولین بار از سوپر اتاندارد در حمله به یک تانکر یونانی در خلیج فارس استفاده نمود. ایران تهدیدش مبنی بر بستن تنگه هرمز را پس از این حمله و سایرحملات عراقیها به تانکرهای لنگرگرفته در خارک عملی نکرد. در عوض در ماه مه سال 1984، ایران نیز رویه عراق را در حمله به تانکرها پیش گرفت.
هر دو کشور تا پایان آن سال به حملات خود ادامه دادند. عراق 54 حمله انجام داد و ایران 18 مورد. در تاریخ 1 ژوئن، شورای امنیت قطعنامه 552 را پذیرفت که در آن حمله به کشتیهایی که مبدا یا مقصدشان بنادری در عربستان سعودی و کویت بود، ممنوع اعلام شد.
در همان زمان، خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل متحد، تلاش کرد برای تغییر رویکرد ایران و عراق در مورد بمباران اهداف غیرنظامی، با این دو کشور وارد مذاکره شود. در 11ام ژوئن، او موفق به تنظیم ضربالعجلی برای پرتاب خمپاره و بمبگذاری در مراکز شهری شد، که از جانب هر دو طرف پذیرفته شد.
اقدامات عراق برای اعمال فشار به ایران برای پذیرفتن سند مذاکره، اقتصاد ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داد، اما عراق به هدف اصلیاش دست نیافت. ایران آتشبس را قبول نکرد؛ بلکه اقداماتی برای کاهش درآمدهای نفتیاش از طریق عبور دادن محمولهها از نقاط خارج از تیررس هواپیماهای عراقی صورت داد.
در سال 1985، هر دو کشور چند حمله زمینی انجام دادند اما جنگ عمدتا در خلیج فارس در جریان بود. با افزایش حملات عراق به محمولههای دریایی، ایران نیز با حملات مشابه پاسخ داد و شروع به بررسی کشتیهایی کرد که از تنگه هرمز میگذشتند تا از رسیدن اسلحه به عراق جلوگیری کرده باشد.
علیرغم استفاده عراق از سیستمهای مدرن و پیشرفته، تخریب تأسیسات نفتی ایران غیرممکن مینمود و پس از دو سال حمله به تانکرها و تأسیسات نفتی، این مرحله از جنگ نیز آشکارا به بنبست رسید.
در فوریه 1986، ایران عملیات والفجر 8 را راهاندازی کرد که پس از اشغال شبهجزیره فاو، تبدیل به بزرگترین پیروزیاش از زمان آزادسازی خرمشهر شد. اما والفجر 9 به موفقیت محدودی دست یافت. عراق هم برای بالا بردن روحیه مردم و نیروهایش، حمله متقابلی صورت داد.
علیرغم وضعیت اقتصادی در حال افول و تورم در حال افزایش، ایران به جنگ زمینی پرهزینهاش ادامه داد. در پاییز، حملات دیگری، با عنوان کربلا، بوسیله ی ایران انجام گرفت اما این بار هم موفقیت محدودی حاصل شد وکربلای 4، که در ماه دسامبر راهاندازی شد، شکستی با تلفات بالا برای طرفین رقم زد.

پانویس ها
مقاله حاضر ترجمه و تلخیصی است از IRAQ vii. IRAN-IRAQ WAR www.iranicaonline.org
1- بعثی ها وقوع حمله از طرف ایران را پیشبینی میکردند
[2]– از حدود 200،000 نفر به 475،000 نفر در سال 1983،
[3]– عملیات مسلم بن عقیل، از 1 تا 10 اکتبر در نزدیکی مندل و عملیات محرم، از 1 تا 11 نوامبر در نزدیکی موزیان
[4]– جدا از مقاومت بخشی از هموطنان عرب، بخشی نیز به استان های مجاور کوچ کردند
[5]– شهرک مرزی مندلی در استان دیاله در شرق عراق واقع شده است