فرهنگ ایرانیفرهنگ و هنر
او چگونه می تواند بازگردد؟
بریده ای از برخوانی آرش اثر بهرام بیضایی
۲۹ام اسفند ۱۳۹۹
۰ ۱۲۰ خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد


او چگونه مى تواند بازگردد؟ زیرا او تیرش را ـکه به بلندی نیزهای بودـ با دل خود انداخته بود و نه بازوی خود... و تیر مى رفت و باد از پى او. چندان سوار دشمن و دوست که در پس آن مىرفتند، در مرز از آن بازماندند. کنار درختی تک، سترگ و ستبر و سالدار و سایه دار....و تیر مىرفت روز از پی روز و شب از پس شب، بندیان که آمدند آن را در شتاب دیده بودند و گروگانها. آوارگان درست به دیده خود باور نداشتند و هنگامه در آنان افتاد که از پشتههای ویرانه سر برآورند؟! او هر کس از آن مى گفت، پدر با پسر، برادر با برادر، زن شویمند با شوی. و شور برخاست و افسانه تیر در دهانها افتاد از تیره به تیره، از سینه به سینه، از پشت به پشت و تا گیهان بوده است این تیر رفته است.
خورشید به آسمان و زمین روشنی مىبخشد و در سپیده دمان زیباست، ابرها باران به نرمی مىبارند، دشتها سبز است. گزندی نیست، شادی هست، دیگران راست. آنک البرز بلند است و سر به آسمان مى ساید و ما در پای البرز به پای ایستادهایم و در برابرمان دشمنانی از خون ما، با لبخند زشت و من مردمی را مى شناسم که هنوز مى گویند:
آرش باز خواهد گشت
بریده ای از برخوانی آرش اثر بهرام بیضایی
برچسب ها
آرش کمانگیر، بهرام بیضایی۲۹ام اسفند ۱۳۹۹
۰ ۱۲۰ خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد