تلاش برای کشف استعدادها
درباره اهمیت توجه به علایق و توانمندی های افراد



هر روز بسیاری به این که در انجام چه کاری مستعد هستند، برای چه کار منحصر به فردی آفریده شدهاند و اصلا به چه کاری علاقه دارند، فکر میکنند. با این حال افراد بسیاری، هر روز بخش مهمی از زمان خود را برای انجام شغلی صرف میکنند که از آن لذت نبرده و بسیاری از اوقات باعث ایجاد خستگی آنها شده و چه بسا درآمد راضیکنندهای هم ندارد و صرفا مسیر زندگی، آنها را به این سمت سوق داده است.
ولی به راستی چرا این گونه است؟ مسلما انسانها با تواناییهای ذاتی متفاوت پا به دنیا گذاشته و هر کدام علایق متفاوتی درون خود احساس میکنند. در دنیایی که طیف گستردهای از انواع رشتههای مهندسی، پزشکی، هنری، ورزشی، علوم اجتماعی و … وجود دارد و هر کدام از زاویه خود بر وضع حال و آینده جهان اثرگذارند، قطعا وجود افراد مستعدی که با عشق فراوان به همان کاری که در آن استعداد و علاقه دارند مشغول هستند، یک نیاز اساسی است.
با این حال به مقولهی استعدادشناسی یا کشف استعداد در کشور ما، نسبت به کشورهای پیشرفته دنیا، اهمیت چندانی داده نمیشود و اکثر افراد از سنین کودکی بر اساس معیارهای دیگری چون علایق پدر و مادر، استقلال اجتماعی و اقتصادی و … به سمت رشتهها و مشاغل هدایت میشوند.
خانواده و مدرسه؛ دو قاتل خلاقیت
دو عامل تاثیرگذار «خانواده» و «مدرسه» عموما بر مبنای معیارهای کلیشه ای، کودکان را به مسیر مدنظر هدایت کرده و استعداد ذاتی و علایق آنها را تا حد زیادی نادیده میگیرند. در خانوادهها و اساسا در جامعه ی ایرانی، همواره به رشتههای مهندسی و پزشکی بهای بیشتری داده شده و تا حد امکان از انتخاب رشتههای هنری، علوم انسانی، ورزشی و مانند این، جلوگیری میشود.
برخی خانوادهها و مشاوران تحصیلی از انتخاب یک رشتهی هنری و رشتههایی مثل فلسفه، تاریخ، زبانهای خارجه… بوسیله ی دانشآموزان «هراس» داشته و به شکلهای مختلفی سعی بر قانع کردن دانشآموز برای انتخاب رشتههای دیگر دارند. شاید یکی از عمده ترین دلایل خانوادهها برای انتخاب مشاغل مهندسی و پزشکی، تضمین آینده شغلی و درآمد فرزندشان باشد.[1]
بویژه در شرایطی که طیف گستردهای از شاغلان، از امنیت شغلی یا درآمد کافی برخوردار نیستند. با این حال اکثر خانوادهها همچنان به پافشاری خود برای انتخاب رشتهای خاص بوسیله ی فرزندشان حتی در سنین بالاتر ادامه میدهند. در حقیقت بیراه نیست بگوییم فرزندشان را وسیلهای برای تحقق آرزوی از دست رفتهی خود میبینند و رویای مقام و منزلتی که پیشوند دکتر یا مهندس برای فرزندشان به ارمغان میآورد را در سر میپرورانند.
از طرفی، این نگاه سلیقهای در مدارس هم جریان دارد و دانشآموزان به سمت رشتهی ریاضی و تجربی سوق داده میشوند و اکثر مشاوران صِرف کسب نمرات خوب در دروس ریاضی و زیست بوسیله ی دانشآموران، در تلاشند تا آنها را از انتخاب رشتههای علوم انسانی، و رفتن به هنرستان و مدارس فنی و حرفهای منصرف کنند.
بسیاری از افراد هنگام تحصیل در دانشگاه و بعضا پس از فارغ التحصیلی، متوجه میشوند به هیچ وجه به رشته تحصیلیشان علاقه نداشته و در سن بیست و چند سالگی با سردرگمی بر سر این که به راستی مستعد و علاقمند چه حرفهای هستند، رها میشوند.
بسیاری از افراد مشغول به هنر، فارغالتحصیل رشتهی دیگری هستند و بسیاری افراد انتخاب هنر و ورزش را به عنوان یک رشتهی حاشیهای توصیه میکنند. بسیاری از دانشآموزان به شناخت صحیحی از خود نرسیده و در موعد انتخاب رشته دانشگاهی، بلاتکلیف بوده و هنوز نمیدانند باید چه کد رشتههایی را در دفترچه انتخاب رشته خود بنویسند.
با این تفاسیر باید پرسید چرا انتخاب برخی حرفهها در جامعه ایران حکم تابو را دارد؟ اساسا چرا به استعداد و علایق افراد از سمت خانوادهها، آموزش و پرورش و … کمتر بها داده میشود؟
میدانیم که انتخاب نادرست رشته و شغل نه تنها به ضرر خود فرد است، بلکه به طور مستقیم و غیرمستقیم بر محیط کار و در نهایت بر جامعه تاثیر منفی خواهد گذاشت. خلاقیت و کشف افقهای تازه همواره در حرفهای صورت میگیرد که شخص در آن استعداد داشته و با جان و دل به آن کار میپردازد.
باید توجه داشته باشیم در مشاغلی که تنها به دلایلی چون «درآمد» به آن پرداخته میشود، آن شغل همواره حکم یک بار اضافی داشته که فرد شاغل همیشه از آن خسته و منتظر ساعت پایان کار برای خلاصی از آن همه اجبار و خستگی است.
در این شرایط رفته رفته احساساتی چون «ناامیدی» و «بیهوده بودن» فرد را در برمیگیرد. بویژه از آن جهت که احساس میکند تمام زمانش را مشغول کاری است که راضیکننده نبوده و از خود نیرو، اراده و خلاقیتی ندارد، و مانند ماشین در حال انجام دستوراتی از پیش تعیین شده است.

طرح کاشف و مدرسه تابستانی کسب و کار شریف
برغم کاستی های موجود، تحولاتی نیز در سطح کشور قابل مشاهده است. طرح «کاشف» زیر نظر دانشگاه تهران، و مدرسهی تابستانی کسب و کار دانشگاه شریف سعی در برداشتن قدمی در جهت هدایت نوجوانان به سمت علایق خود و پرورش کارآفرینانی برای آینده دارند.
طرح ملی کاشف (کشف، ارزیابی و آمادهسازی شایستگیهای فردی در حوزه ی کسب و کار و کارآفرینی) آزمونی برای ارزیابی پتانسیل کارآفرینی دانش آموزان طراحی کرده که هر ساله بوسیله ی سازمان سنجش کشور برگزار میشود که دانشآموزان و همچنین والدین آنها میتوانند در آن شرکت کنند.
در مدرسهی کسب و کار شریف هم هر ساله دورهای چند روزه برای پرورش کارآفرینان آینده برگزار میشود، که البته مستلزم پرداخت هزینه است. شایسته است در سیستم آموزش و پرورش کشور ما نیز مانند بسیاری از کشورهای دنیا، پروژه استعدادشناسی یک امر مهم تلقی شود پروژهای همسو با دروس و برنامههای تحصیلی و ویژهی همهی دانشآموزان که با پرداخت حداقل هزینهها افراد را از دوران ابتدایی با مشاغل مختلف آشنا نموده و همچنین دست آنها را برای انتخاب رشته و شغلی که مناسب آنهاست، باز گذاشت.
پانویس
[1]– البته باید اشاره کرد امروزه بسیاری از فارغ التحصیلان از یافتن شغل مناسب بازمانده و بیکار میمانند، یا به ناچار به مشاغلی که هیچگونه ارتباطی با رشته تحصیلیشان نداشته روی میآورند