کارآفرینی اجتماعی چیست؟
درباره چیستی و چرایی کارآفرینی اجتماعی



شاید عبارت کارآفرینی اجتماعی جدید باشد اما خود آن پدیده جدیدی نیست. کارآفرین اجتماعی همیشه در جامعه وجود داشته هر چند شاید این لفظ به طور خاص برای توصیف آن ها استفاده نمیشد. در اصل، کارآفرینان اجتماعی بسیاری از نهادهایی که ما امروزه بدیهی در نظر میگیریم را شکل دادهاند. اهمیت این لفظ جدید در کمرنگ کردن مرزهای اجتماعی است. کارآفرینی اجتماعی شامل سرمایهگذاریهای تجاری با محوریت کنش اجتماعی مانند بانکهای توسعه اجتماعی سودآور و سازمانهای هیبریدی دارای اهداف انتفاعی و غیرانتفاعی، مانند سرپناه برای افراد بیخانمانان با هدف آموزش و کاریابی شهروندان، است. این اصطلاح جدید به گسترش حوزههای فعالیت کمک میکند. در حقیقت کارآفرینان اجتماعی به دنبال کارآمدترین روشها برای انجام رسالت اجتماعی خود هستند.[1]
مفهوم کارآفرینی اجتماعی بیش از پیش توجه افراد را جلب کرده و در عین حال برای هر فرد، معنی متفاوتی دارد. این مسئله باعث سردرگمی است. بسیاری از افراد کارآفرینی اجتماعی را تنها منحصر به سازمانهای غیرانتفاعی میدانند که برای کسب سود یا سرمایهگذاری در درآمد کسب شده فعالیت میکنند. بعضی افراد این اصطلاح را برای توصیف هر فردی که کسبوکاری غیرانتفاعی تأسیس میکند، به کار میبرند. سایر افراد این اصطلاح را برای اشاره به صاحبان کسبوکاری که مسئولیت اجتماعی بر عهده دارد، استفاده میکنند. با این تفاسیر معنی واقعی کارآفرینی اجتماعی چیست؟ کارآفرین اجتماعی چه ویژگیهایی دارد؟ برای پاسخ به این سوالات باید ریشه این اصطلاح را بررسی کنیم.
ریشه کلمه “کارآفرین“
در اصطلاح رایج، کارآفرینی به معنی شروع کسبوکار است اما در واقع اصطلاح کارآفرینی پیشینه گسترده و معنی مهمتری دارد و شروع کسبوکار تنها یکی از کارکردهای محدود آن است. اصطلاح کارآفرین اولین بار در اقتصاد فرانسه در قرنهای 17 و 18 استفاده شد. در زبان فرانسه، این واژه به معنی فرد متعهد و مجری انجام پروژه یا فعالیتی مهم است.[2] به طور خاص این واژه در توصیف افراد ریسکپذیری به کار میرفت که با یافتن راهکارهای نوین و کاربردیتر باعث رشد اقتصادی میشدند.
ژان باتیست سه[3] اقتصاددان فرانسوی به طور ویژه باعث شکلگیری این معنی برای واژه کارآفرین شد. باتیست سه در اواخر قرن نوزده اینطور نوشت: “کارآفرین باعث تغییر منابع اقتصادی در یک حوزه کمبازده به حوزهای با بازدهی و بهرهوری بیشتر میشود.” کارآفرینان باعث خلق ارزش میشوند. در قرن بیستم، جوزف شومپیتر[4] یکی از نظریه پردازان اصلی مفهوم کارآفرینی بود. او کارآفرینان را افرادی خلاق و عامل تخریب خلاق توصیف میکرد. طبق گفتههای او “وظیفه افراد کارآفرین اصلاح یا تغییر سبک تولید است.” آن ها به روشهای مختلفی میتوانند این اصلاح یا تغییر را انجام دهند؛
با استفاده از یک اختراع یا به طورکلی، استفاده از فناوری جدید و آزموده نشده برای تولید کالای جدید یا تولید کالای قدیمی با روشی جدید. همچنین میتوانند با ایجاد یک منبع جدید برای عرضه مواد یا بازار فروش جدید برای محصولات و سازماندهی مجدد صنعت، این تغییر را ایجاد کنند.” به عقیده شومپیتر، کارآفرینان باعث تغییر در اقتصاد میشوند. آن ها از طریق ایجاد بازار جدید یا یافتن راههای جدید برای انجام امور باعث پیشروی اقتصادی میشوند. هر چند بسیاری از کارآفرینان مورد نظر سه و شومپیتر کار خود را با راهاندازی سرمایهگذاریهای تجاری جدید و انتفاعی شروع میکنند اما شروع کسبوکار شرط اصلی برای کارآفرینی نیست. شاید اقتصاددانان دیگر این اصطلاح را با کمی اختلاف نظر استفاده کرده باشند اما نظر کلی سه و شومپیتر که کارآفرینان اجتماعی را بهعنوان سازماندهنده و مبتکران رشد اقتصادی در نظر میگیرند، بهعنوان مفهوم اصلی این اصطلاح در زمان فعلی مشخص شده است.

نظریههای معاصر در حوزه کارآفرینی
نویسندگان معاصر در حوزههای مدیریت و کسب و کار نظریههای مختلفی در حوزه کارآفرینی ارائه کردهاند. بسیاری از اندیشمندان برجسته در عین پیشنهاد تغییراتی در نظریه سه و شومپیتر، همچنان بهدرستی کلیت این نظریه اعتقاد دارند. برای مثال، پیتر دراکر[5] در تلاش برای بیان ویژگی خاص کارآفرینان ابتدا از تعریف سه استفاده میکند اما در نهایت برای تمرکز روی موقعیت، این تعریف را با جزئیات بیشتری تشریح میکند. در نظر دراکر، کارآفرینان ملزم به ایجاد تغییر در جامعه نیستند بلکه افرادی هستند که پس از تغییرات، در فناوری، سلیقه مصرف و هنجارهای اجتماعی، از موقعیتهای ایجادشده بهترین استفاده را میکنند.
او میگوید این مشخصه اصلی در کارآفرینی و کارآفرینان است؛ فرد کارآفرین همواره در پی تغییرات است، در برابر تغییرات واکنش نشان میدهد و از آن ها بهعنوان فرصت بیشترین بهره را میبرد. در بسیاری از تعاریف معاصر کارآفرینی مفهوم “فرصت” جزو عوامل محوری بوده است. نظریهپردازان معاصر مدیریت با استفاده از مفهوم “فرصت” نظریه سه درباره تغییر منابع را در حوزههای بیشتری استفاده میکنند. به طور پیشفرض آن ها مفهوم “فرصت” را بهعنوان موقعیتی برای ایجاد ارزش میدانند. در نگرش کارآفرینی، افراد بهجای در نظر گرفتن مشکلات ناشی از تغییرات، به دنبال فرصتهای ایجادشده بعد از تغییرات هستند.
از نظر دراکر، برای کارآفرینی شروع یک کسب وکار کافی و حتی ضروری نیست. او به صراحت میگوید هر کسب وکار جدید شروع کارآفرینی نیست و برای مثال به زوجی اشاره میکند که در حومه ایالتهای آمریکا اغذیهفروشی یا رستوران مکزیکی افتتاح میکنند. هیچچیز خلاقانه یا تحولگرا در مورد این مسئله وجود ندارد. این مسئله در مورد سازمانهای غیرانتفاعی هم صادق است، هر سازمان تازه تأسیس شده جزو فعالیتهای کارآفرینانه محسوب نمی شوند. دراکر همچنین مینویسد که برای شروع کارآفرینی نیازی به انگیزه کسب سود نیست. او در کتاب خود با موضوع نوآوری و کارآفرینی مینویسد که در تاریخ کارآفرینی بهترین نقطه شروع دانشگاههای مدرن به ویژه دانشگاههای مدرن آمریکایی است. سپس توضیح میدهد که در آن زمان این دانشگاهها خود نوآوری بزرگی محسوب میشدند. در ادامه کتاب، او در یک فصل به کارآفرینی در سازمانهای دولتی میپردازد.
هاوارد استیونسون[6]، نظریهپرداز برجسته در مدرسه کسب وکار دانشگاه هاروارد، به تحقیق درباره تفاوت مدیریت کارآفرینانه و مدیریت اجرایی به شکل کلیتر پرداخت و بر اساس همین تحقیق، اصطلاح کاردانی و تدبیر را به تعریف فرصت محور اضافه کرد. استیونسون بعد از مشخصکردن چندین تفاوت پیشنهاد میکند که اصطلاح مدیریت کارآفرینانه را به شکل جستجوی فرصتهای جدید بدون توجه به منابع فعلی تعریف کنیم. او دریافت که کارآفرینان تنها به دنبال موقعیتهایی نیستند که مدیران اجرایی از آن ها اجتناب میکنند بلکه اجازه نمیدهند منابع طبیعی اولیهای که در دست دارند، باعث محدودیتشان شود. طبق توصیف الیزابت براونینگ[7] توانایی آن ها فراتر از درکشان است. کارآفرینان از منابع دیگران برای دستیابی به اهداف کارآفرینانه خود بهره میگیرند. در مقابل مدیران اجرایی اجازه میدهند منابع فعلی و شرح وظایفشان قدرت دید و مجموعه اقداماتشان را محدود کند.
تفاوت بین کسب وکار و کارآفرینی اجتماعی
نظریات سه، شومپیتر، دراکر و استیونسن جالب هستند زیرا میتوان آن ها را به راحتی هم در بخش اجتماعی و هم در بخش کسب وکار استفاده کرد. این نظریهپردازان دیدگاه و رفتاری را توصیف میکنند که میتوان در هرجایی به کار برده شود. در جامعه فعلی که مرز بین بخشهای مختلف کمرنگ شده، این ویژگی بسیار مفید است. ما باید ذهنیت خود درباره کارآفرینی اجتماعی را بر اساس این نظریه و تحقیقات مستدل کارآفرینی شکل دهیم. کارآفرینان اجتماعی گروهی از مجموع کارآفرینان محسوب میشوند که یک رسالت اجتماعی دارند. با این حال، بابت همین رسالت با چالشهای متفاوتی روبهرو میشوند و هر تعریفی از کارآفرینی اجتماعی باید این مسئله را منعکس کند.
برای کارآفرینان اجتماعی، رسالت اجتماعی صریح و مهم است. این مسئله خود بر نحوه درک و ارزیابی کارآفرینان از موقعیتها اثر میگذارد. معیار اصلی در کارآفرینی اثر ناشی از این رسالت اجتماعی است نه کسب ثروت. ثروت تنها “وسیله” دستیابی به کارآفرینی اجتماعی است. در کارآفرینی تجاری، تولید ثروت روشی برای سنجش ارزشآفرینی است زیرا کارآفرینان تجاری تحت کنترل نظم بازار هستند که تا حد زیادی نشان میدهد آن ها ارزشآفرینی میکنند یا خیر. با این اوصاف اگر منابع خود را برای مصارف اقتصادی پرکاربردتر استفاده نکنند، از چرخه بازار حذف میشوند.
بازار هیچگاه بدون نقص نیست اما در درازمدت، معیار خوبی برای سنجش ارزشآفرینی شخصی و به طور ویژه ارزشآفرینی برای مشتریانی که توانایی و تمایل به پرداخت دارند محسوب میشود. مهارت کارآفرین برای جذب منابع (سرمایه، نیروی کار، تجهیزات و…) در یک بازار رقابتی بهخوبی نشان میدهد که، در مقایسه با سایر جایگزینها، سرمایهگذاری روش بهینهتری برای استفاده از این منابع محسوب میشود. منطق سادهای درباره این مسئله وجود دارد؛ کارآفرینانی که میتوانند بیشترین هزینه را برای منابع داشته باشند، معمولا کسانی هستند که طبق شاخصههای بازار، از منابع استفاده باارزشتری میکنند. ارزش در کسب وکار زمانی ایجاد میشود که مشتریان حاضر به پرداخت مبلغی بیشتر نسبت به هزینه تولید کالا و خدمات باشند. سود ناشی از سرمایهگذاری شاخصه نسبتا خوبی برای سنجش ارزش تولید شده است.
اگر یک کارآفرین نتواند تعداد مناسبی از مشتریان را متقاعد کند که هزینه کافی برای کسب سود را پرداخت کنند، نشاندهنده این است که ارزش کافی برای متقاعدکردن خریدار به استفاده از محصول ایجاد نشده است. استقرار مجدد منابع به طور طبیعی اتفاق میافتد زیرا شرکتهایی که ارزش ایجاد نمیکنند، نمیتوانند منابع کافی خریداری کنند یا سرمایه خود را افزایش دهند. این شرکتها از دور تجارت خارج میشوند. شرکتهایی که بیشترین ارزش اقتصادی را ایجاد میکنند، پول نقد برای جذب منابع موردنیاز خود را دارند.
برای کارآفرینان اجتماعی بازار این عملکرد خوب را ندارد، بهویژه بازارهایی که در ارزشگذاری بهبود اجتماعی، کالاها و توازن عمومی و سود برای افراد با توانایی پرداخت پایین، ضعیف عمل میکنند. این عوامل برای کارآفرینی اجتماعی ضروری هستند و همینها باعث شکلگیری کارآفرینی اجتماعی میشود. در نتیجه، تشخیص این مسئله که آیا کارآفرین اجتماعی ارزش اجتماعی کافی برای توجیه منابع مورداستفاده ایجاد میکند، دشوار است. بقا یا رشد یک شرکت اجتماعی کارآمد بودن و اثربخشی آن در بهبود شرایط اجتماعی را ثابت نمیکند. این عامل، در بهترین حالت، تنها یکی از شاخصههای فرعی است.
کارآفرینان اجتماعی در بازار فعالیت میکند اما این بازارها اغلب نظم درستی ارائه نمیکند. بسیاری از سازمانهای اجتماعی در ازای بعضی از خدمات خود هزینه دریافت میکنند. همچنین برای کمکهای مالی، جذب داوطلب و انواع دیگر حمایتها با هم رقابت میکنند. اما در اغلب موارد، نظم این بازارها با رسالت اجتماعی کارآفرینان همسو نیست. این مسئله بستگی به این دارد که چه کسی هزینهها را پرداخت میکند، منابع را فراهم میکند، انگیزه آن ها چیست و تا چه اندازه میتوانند ارزش اجتماعی ناشی از سرمایهگذاری را ارزیابی کند.

ارزیابی ارزشآفرینی اجتماعی ذاتا دشوار است. کاهش آلودگی در یک رودخانه، نجات جغد خالدار یا همراهی و کمک به سالمندان چه اندازه باعث ایجاد ارزش اجتماعی میشود؟ محاسبات نهتنها سخت است بلکه بحثبرانگیز هم هست. حتی زمانی که بتوان بهبود اجتماعی را ارزیابی کرد، نسبت دادن آن به یک اتفاق خاص دشوار است. آیا نرخ پایین جرم در یک منطقه بهخاطر برنامه حفاظتی بلاک واچ[8] است یا ریشه در روشهای جدید پلیس یا شرایط اقتصادی بهتر دارد؟ حتی زمانی که بتوان بهبود اجتماعی را سنجید و به اتفاقی خاص نسبت داد، کارآفرینان اجتماعی اغلب نمیتوانند از ارزشی که در اقتصاد ایجاد کردهاند برای پرداخت منابع استفاده کنند.
کارآفرینان اجتماعی برای پاکسازی رودخانه یا اجرای برنامه محافظتی از چه کسی هزینه دریافت میکنند؟ چگونه افراد ذینفع را وادار به پرداخت پول میکنند؟ برای جبران مشکل مربوط به استفاده از ارزش، کارآفرینان اجتماعی به یارانه، کمکهای مالی و افراد داوطلب وابسته هستند اما این خود بیشتر از قبل نظم بازار را بر هم میزند. شاید توانایی جذب منابع نوعدوستانه برای تأمینکنندگان منابع، نوعی ارزشآفرینی تلقی شود اما شاخص دقیقی محسوب نمیشود. از طرفی عایدی غیرمادی که افراد از داوطلب شدن در این فعالیتها به دست میآورند، ارتباط زیادی با تأثیر اجتماعی واقعی ندارد.
پانویس ها
[1]– این متن ترجمه و تلخیصی است از: The Meaning of Social Entrepreneurship J.Gregory Dees
[2]– معنی دوم این کلمه مسئول کفن و دفن، مجری مراسم عذاری است که در اینجا موردتوجه نیست.
[3]-Jean-Baptiste Say
[4]-Joseph Schumpeter
[5]-Peter Drucker
[6]-Howard Stevenson
[7] -Elizabeth Barrett Browning
[8]– Block Watch نام یک سازمان امنیتی برای منازل در برینیش کلمبیا آمریکا است